اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

 وبلاگ من 

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴿۱۶۹﴾ هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده‏ اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند (۱۶۹)

 جستجو 



 
  شهید میلاد بدری رحمت الله علیه ...

نوجوانی شهید

ميلاد از همان سن 10 سالگي رفتن به مسجد را شروع كرد و شاگرد هيئت مسجد صالحين شد.

بدون اينكه خانواده از او بخواهد كه برود مسجد، خودش اهل اين برنامه‌ها بود

و هرسال دوبار با بچه‌هاي هيئت به زيارت امام رضا(ع) مشرف مي‌شدند.

پسرم در مقطع حساس نوجواني خيلي سر به زير بود.

كم‌توقع بود و هر جا مي‌رفت از او نمي‌پرسيدم كجارفتي چون ازاو مطمئن بودم. هر وقت از بيرون برمي‌گشت،دست من و پدرش رابوسه میزد كه من مي‌گفتم اين چه كاري است؟

مي‌گفت مي‌خواهم ايمانم را افزايش دهم. من هميشه در كارهاي ميلاد مي‌ماندم و به خدا مي‌گفتم او چطور چنين بينش و تفكري دارد و جواب تعجب و پرسش‌هايم را وقتي گرفتم كه ميلاد به شهادت رسيد.

 

مادر محترم شهید میلاد بدری رحمت الله علیه?

موضوعات: شهید میلاد بدری رحمت الله علیه  لینک ثابت

[پنجشنبه 1397-09-29] [ 07:51:00 ق.ظ ]  



  شهید میلاد بدری رحمت الله علیه ...
شهید میلاد بدری رحمت الله علیه

⚘( شهید مدافع حرم ميلاد بدری رحمت الله علیه از شهرستان اميديه ، استان خوزستان ششم فروردين 74 به دنيا آمد و 11 آذرماه سال 94 مصادف با روز اربعين امام حسين(ع) در سن 20 سالگی به شهادت رسيد. 

پدرایشان بازنشسته شهرداری بود و به غیر از خودش یک برادر دیگر دارد. )⚘

وقتی باخودم خاطرات ميلاد را از كودكی تا بزرگی او بررسی مي‌كنم مي‌بينم ميلاد بچه خاصي بود.

يادم مي‌آيد وقتي بچه بود او را به بازار برده بودم و اصرار مي‌كردم كه يك خوردني برايش بخرم، ولي او با همان حالت كودكانه خودش پيشنهادم را رد مي‌كرد.

وقتي از بازار برمي‌گشتيم ميلاد با زبان شيرين كودكانه‌اش پرسيد: از اين راه بازار برنمي‌گرديم؟

به او ‌گفتم براي چي؟

گفت: مي‌خواهم اين خوردني‌ها را نگاه كنم.

گفتم عزيزم من كه از اول گفتم هرچي خواستي بگو برايت بخرم.

گفت آخه ترسيدم پولمان كم بيايد و نتوانيم چيزهايي را كه لازم داريم بخريم.

 

مادرمحترم شهید میلاد بدری رحمت الله علیه ?

موضوعات: شهید میلاد بدری رحمت الله علیه  لینک ثابت

 [ 07:42:00 ق.ظ ]  



  کتاب پسرک فلافل فروش ...

 

? کتاب پسرک فلافل فروش ?

این کتاب خاطرات طلبه شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری رحمت الله علیه را از زبان خانواده ودوستان و…. بسیار زیبا و مفید بیان میکند 

شهید ذوالفقاری رحمت الله علیه علاقه بسیار زیادی به هادی دلها شهید ابراهیم هادی رحمت الله علیه داشت به همین علت دوست داشت اورا ابراهیم صدا کنند محمد هادی خیلی خود را شبیه شهید ابراهیم هادی رحمت الله علیه کرد و شد شهید ابراهیم هادی رحمت الله علیه زمان ما وبه ما نشان داد هنوز هم میشود مانند شهید ابراهیم هادی رحمت الله علیه بود و براستی چه زیبا راه دوست شهیدش را ادامه داد وسرانجامی مانند ایشان هدیه گرفت 

راهت پر رهرو برادر هادی 

 

محمد هادی دو کتاب معرفی کردند کتاب معراج السعادت و کتاب خصایص الحسینیه ?کتاب معراج السعادت کتابی درزمینه اخلاق است وبسیار کتاب خوبیست که طبق گفته محمدهادی اگر کسی میخواهد در زمینه اخلاق پیشرفت کند روزی یک صفحه از این کتاب را مطالعه نماید و به آن عمل نماید و حتی خود شهید کتاب معراج السعادت را برای خانواده خود نیز خریده بود و از آنها خواسته بود آن را بخوانند خود شهید نیز این کتاب را می خواند و به آن عمل می کرد

و کتاب خصایص الحسینیه کتابی در زمینه ویژگی های امام حسین علیه السلام می باشد 

اللهم ارزقنا شهادت الحق فی سبیل الله و امام زمان علیه السلام ❣

موضوعات: کتاب خوب  لینک ثابت

[پنجشنبه 1397-09-15] [ 01:24:00 ب.ظ ]  



  شهید ابراهیم هادی رحمت الله علیه ...

? کتاب سلام برابراهیم ۱و۲ ?

 

بعضی از کتاب ها خاص هستند اصلا نمی شود احساست را بعد از خواندن آن کتاب وصف کنی مخصوصا وقتی شخصیت کتاب سریع برایت بشود برادر و سنگ صبور ، حال یک دوست آسمانی دارم ، آقا ابراهیم یا داداش ابراهیم خودمان ?

آقا ابراهیمی که هرچه از پهلوانی ومرد بودن و جوانمردی در سرم بود را درست کرد و یکسره در خودش نشان داد آقا ابراهیمی که امربه معروف کردن و نهی از منکرش خیلی زیبا بود و چقدر هم خواهان دارد 

آقا ابراهیمی که نماز اول وقت و نماز جماعت رفتن را زیبا با عمل به دیگران یاد می داد

داداش ابراهیمی که پهلوان زورخانه و معلم ورزش بچه ها بود وچقدر زیبا وعالی والیبال را تک نفره جلوی ۶ نفر بازی می کرد و پیروز می شد

راستی می شود کنترل خشم را یادم بدهی مثل آن زمان که پسربچه ها در زمین فوتبال هنگام بازی توپشان به صورتت خورده بود و شما ایستادی و هیچ نگفتی سرخ سرخ شده بودی ولی بعد گفتی بچه ها بیایید گرد و ها را بردارید 

براستی داداش آسمانی من و خیلی از خواهران و برادران چقدر خالص و گمنام بودی و چقدر دوست داشتنی که عراقی را هم هدایت می کردی و بعد خبر شهادت او را می شنیدند 

هرچه از خاطراتت بگویم کم است همه گرانبها و ارزش مندند کاش روزی بتوانم راهت را ادامه بدهم برادر??

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل امام حسین علیه السلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ?❣

موضوعات: شهید ابراهیم هادی رحمت الله علیه  لینک ثابت

 [ 11:31:00 ق.ظ ]  



  شهید ذوالفعلی جهان رحمت الله علیه ...

نام ونام خانوادگی شهید :
بسیجی شهید ذوالفعلی جهان رحمت الله علیه ?

نام پدر : محمد علی

ولادت : ۱۳۴۸

محل تولد : روستای امام زاده بابا احمد علیه السلام

شهادت : ۱۳۶۵/۴/۱۹

عملیات : کربلای ۱ فتح مهران

دلیل شهادت : براثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل شد

بسیجی شهید ذوالفعلی جهان رحمت الله علیه در تاریخ ۱۳۴۸ در روستای امام زاده بابااحمد علیه السلام واقع دراستان کهگیلویه وبویراحمد دیده به جهان گشود .
شهید عزیز سرانجام در تاریخ ۱۳۶۵/۴/۱۹ در عملیات کربلای ۱ فتح مهران براثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل شد ?

?عشق به شهادت?

۱۶ سال داشت اما مادرش می گفت بسیار تلاشگر و اهل کار بود خیلی شهادت را دوست داشت آنقدر زیاد که زمانی که با ما درس می خواند هر روز روی نیمکت خود با خودکار آبی و قرمز می نوشت پاسدار شهید ذوالفعلی جهان با یک رنگ می نوشت و با رنگ دیگر درونش را رنگ می کرد براستی که شهادت خونش را رنگین کرده بود و بی قرارتر از هر روز آن را با خط زیبا روی نیمکت مدرسه اش نشان می داد معلم نمی دانست چه چیز در دل ذوالفعلی می گذرد اورا بخاطر نوشتن روی نیمکت مدرسه می زد و مجبور به بردن نیمکت مدرسه از بالای کوه که مدرسه قرار داشت به پایین کوه که رودی بود می کرد تا در آب رود بشوید ونوشته ها را پاک کند و شهید ذوالفعلی جهان رحمت الله علیه هر روز نیمکت را بر دوش می گرفت و با خود به پایین کوه می برد و می شست و دوباره فردا نوشتن را از سر می گرفت و دوباره معلم بخاطر نوشتن روی نیمکت او را دعوا می کرد براستی عشق به شهادت چگونه بود که او را اینگونه خریده بود که راضی بود سختی بکشد ولی نامش را شهید بنامد
برادر عزیز دعایمان کن روزی به شما بپیوندیم

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل امام حسین علیه السلام وامام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف واهل بیت اسمت وطهارت علیه السلام ?

روز آخر

روز آخر بود می خواست به جبهه برود
یکی از خانم های فامیل از او پرسیده بود :
برای چه به جبهه می رود ؟
و او شانه هایش را بالا انداخته بود
و با چهره ای خندان ?
گفته بود میخواهم بروم شهید بشوم?
رفت
و به آرزویش رسید
و به امام حسین علیه السلام و یاران شهیدش پیوست ?

موضوعات: بدون موضوع, شهید ذوالفعلی جهان رحمت الله علیه  لینک ثابت

[چهارشنبه 1397-09-14] [ 11:48:00 ب.ظ ]